دلــدادگـان را وعـدۀ دیــدار اینجاست محمــل نگهداریـد یـاران یــار اینجاست
بیــتالحـرام مـا از اول کـــربلا بــود میقـات مــا صحـرای خـونین بــلا بـود
ما جــامۀ احــرام پــوشیدیـم از خون گـردیم دور دوست بــا رخســار گلگـون
لبیک مــا لبخنـد زخـــم پیکـر ماست زمزم گلوی تشنـه و چشـم تـر مــاست
هر گـام یـک حـج وصـال ماست اینجا سعی و صفـا و مروه و مسعی ست اینجا
ما را بـــرای جـــانفشــانـی آفـریدند این جـامۀ گلــرنـگ را بـر مـــا بـریدند
اینجا شــود دریـــا ز خـون حنجـر مـا گـردد تمــاشایی بـه نــوک نی سـر مـا
اینجا بـه پیکـر زخـم مـا آیات نور است اینجـا مـدال سینههـا سـم ستـور است
اینجا شـود صـد پــاره جسـم اکبر من از نــوک پیکـــان آب نــوشد اصغر من
اینجا شـود پـژمرده گـلهای رســالت از چشـم سقــا میچکـد اشـک خجالت
اینجا بـه روی خـاک ریـزد هست سقا افتـد بـه زیـر پــا چـو قرآن دست سقـا
اینجا سنــان مـرحم شـود زخم تنـم را اینجا ببینـد فـــاطمه جــــان دادنـم را
اینجا زنـد فـــواره خــون از حنجر من قـــرآن بخــواند بـر فــراز نـی سـر من
اینجا بــه زیـــر خــارهــا طفلم بمیرد مثـــل دل مـــن دامنـش آتــش بگیرد
اینجا شود چون چوبۀ خشکی لب من آبـــی نمـــاند غیــر اشــک زینـب من
اینجا رســولالله آرد رو بــه ســـــویم رنگیـن کنــد رخســار از خـــون گلـویم
اینجا ز چشم خلق عـالم خون بجوشد
از برگبرگ نخل «میثم» خون بجوشد
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار