ای به روی قلب من، نقش کـف پای تو
خون دلم موج موج، اشک غمم بحربحر
مـن کـه تـو را خواهــرم، از بغل مادرم 
سـر بـه فلـک می کشد آه شـرربار من
تنـد مرو از بـرم، گفتـه بـه مـن مادرم 
ای سپـــر تیـرهـا، عـاشق شمشیرهـا
در جگرش سـوز بود، یاد همین روز بود
ای علـمت آه من، تنــد مـرو مـاه من
یـوسف زهرای من، وای من و وای من                     تنـد مـرو تـا کنــم، سیــر تمـاشای تو
تــا کـه بشـویم غـبـار، از رخ زیبـای تو
بـوده نگاهـم فقـط، بـر قـد و بـالای تو
نقش زمیـن می شود، قـامت رعنای تو
تــا بزنــم بوســه بـر، روی دل آرای تو
سنگ جفا می زنـد، بـوسه به سیمای تو
جّد تو گـر بوسـه زد، بـر همه اعضای تو
کاش که دخت علی، کشته شود جای تو
چـون ز سـر نیـزه هـا، بشنـوم آوای تو
آتـش دلهـا شـده شعلـۀ فریاد من
سینۀ «میثم» شده دفتر غم های تو

 

یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار