تو روح پیکــر منــی؟ عزیــز مــادر منی؟ مصحف آیـه آیـه ای یا گـل پـرپـر منی؟
لاله ی سـرخ پرپرم، مـاه بـه خون شناورم قسم به جان مادرم، بگو تو خـواهـر منی
زائـر پیکـرت شـدم، شبیـه مـادرت شدم گنـاه مـن بـود همیـن، که تـو برادر منی
چه در کنـار قتلگـه، چه زیـر سم اسب ها چه بـر فـراز نیزه هـا، امام و رهبـر منـی
به هـر کجـا کـه پـا نهـم کنـار پیکـر توام به هـر طـرف کـه رو کنم، تو در برابر منی
حنجر چاک چاک تـو، بوده رگ حیات من بـا تن غـرق خون خود، روح مطهـر منی
ماه به خون طپیده ام، رفتی اگر ز دیده ام همـاره در کنـار مــن، همیشه یـاور منی
نـام تــو حـرف اولـم، یـاد تـو ذکـر آخرم تو حـرف اول منــی، تـو ذکـر آخـر منی
جانِ به لب رسیده ام، همیشه نورِ دیده ام اگــر چه رفتــی از بـرم، هنوز در برِ منی
«میثم» بی قرار ما، همیشه اشکبار ما
مرثیـه خوان مایـی و قبول مادر منی
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار