ای امیـر قــافله، ای بـزرگ کاروان
ای سرت بالای نی بر سر ما سایبان
یا اخا قرآن بخوان (2)
تو بیـان کن حقّ و من پشت باطل بشکنم
تو بخوان قرآن که من سر به محمل بشکنم
بـا لـب خشکیــدهات در میـــان دشمنان
یا اخا قرآن بخوان (2)
ای ز ختـم الانبیـاء، نقـش بــوسه بـر لبت
خوش بخوان قرآن که دل میبری از زینبت
هم ز من دل بردی و هم مرا دادی تـو جان
یا اخا قرآن بخوان (2)
تو به تن زخمت فزون من به دل سوزِ درون
تـو عــذارت لالـهگون من جبینم غرقه خون
قسمت من این چنین، قسمت تـو آنچنـان
یا اخا قرآن بخوان (2)
تو بخوان قرآن به نی من به خون معنا کنم
کـوفه را هـم صحنــۀ ظهــر عـاشـورا کنم
سـازم از خون سـرم ایـن زمین را گلسِتان
یا اخا قرآن بخوان (2)
زینبت دارد دو جـا نـاله و افغـان و آه
گه نگاهم نوک نی گه دلم در قتلگهگاه
بــر تنت گیرم عزا بر سرت سازم فغان
یا اخا قرآن بخوان (2)
مسافران صفر یک- غلامرضا سازگار