ای نوشته به عرش آیه دستت نخل ها تازه در سایه دستت
دست تو از تن جدا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
سرِ راهِ حسین زاده زهرا کاشتی لاله های دست خود را
عقده دین، از تـو وا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
گر که دستت ز تن جدا نمی شد عَلَم از دست تو رها نمی شد
از غم تو خون به پـا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
دست بی دستی ات خدا گرفته دست تو دست اولیا گرفته
دست تو دست خدا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یـا اباالفضل، یا اباالفضل
پیش دریا که شد کوی منایت شاهد عشق و ایثار و وفایت
جان پـاکت تـا فـدا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
چشمت ار بسته از تیر جفا شد بر رخ فاطمه چشم تو وا شد
جسم و جانت پر بها شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یـا اباالفضل
حرمت نقش آب درون چشمت آب سیراب شد ز خون چشمت
کـام آب از تــو روا شد یا اباالفضل
یا اباالفضل یا اباالفضل یا اباالفضل
بی تو ای قامتت قیامت من که ز داغت شکسته قامت من
محشری در خیمه ها شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یـا اباالفضل، یـا اباالفضل
خیمه ها خالی از آب و پر آه است همه را جانبِ دجله نگاه است
خیز و بنگر تا چه ها شد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
از عطش سینه ها تابی ندارد هیچ کس قطره آبی ندارد
نـای اصغـر بی نـوا شـد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
کودکان در رهت چشم انتظارند از عطش قطره اشکی هم ندارند
روز ســوز لالـه هـا شـد یا اباالفضل
یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل
یک کربلا عطش - سید رضا مؤیّد