دم: حضرت ابوالفضل علیه السلام
عباس من! ای مـاه کربلایم
وی بهترین اصحاب باوفایم
در علقمه منای تو تکمیل شد وفای تو
جان حسین فدایت
عباس من برخیز و قد علم کن
فکـری بـرای غـربت حـرم کن
این اهل بیت خون جگر گردند بی تو در به در
جان حسین فدایت
عباس من اینجا چه جای خواب است؟
سکـیـنـه ام در انـتـظــــار آب است
من چه دهم جواب او که می کند عمو عمو
جان حسین فدایت
عبـاس من در بیـن خیـل دشمـن
من ماندم و یک جبهه کودک و زن
در دست اعدا مانده ام تنهای تنها مانده ام
جان حسین فدایت
عبـاس مـن پیشـم نمـی نشستی
چون شد که خوابیده و دیده بستی؟
مولای تو برادرت ببین ستاده بر سرت
جان حسین فدایت
عبـاس من چه زود دیده بستی
بـا رفتنت پشت مــرا شکستی
آتش فتاده بر دلم پیچیده تر شد مشکلم
جان حسین فدایت
عباس من با غم تو چه سازم
چشمان خون گرفته ات بنازم
بوسه دهم به دست تو به هر دو چشم مست تو
جان حسین فدایت
عباس من لوای دین به پا شد
گر دست تـو از بدنت جدا شد
آن دست از بدن جدا شد دست قدرت خدا
جان حسین فدایت
عبـاس من شـاهد نینوایم
داده صفا خون تو بر منایم
میر و علمدار منی یار وفادار منی
جان حسین فدایت
عباس من اگـر علم نگیری
زینب رود به جانب اسیری
برخیز و یاری کن از او تو پاسداری کن از او
جان حسین فدایت
یک کربلا عطش - سید رضا مؤیّد