عباسم و خون حسین در بدن دارم (2)
صـد بـاغ گل بـر پیکر از زخـم تن دارم
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
اگر شود نشان تیر چشم خونبارم (2)
دست از حسین ابن علی بـرنمیدارم
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
دریا ز خونِ دیدهام گشته گلباران (2)
پیشـانیـم را بشکنیـد ای ستمکـاران
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
سقّایم و جاری بود خون ز کام من (2)
در محضـر زهـرا بــود ایـن کـلام من
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
در موج دریا بر تنم، التهاب افتاد (2)
تصویر لبهای حسین روی آب افتـاد
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
بر کام خشک تشنگان میکنم زاری (2)
اشک سکینه گشته از چشم من جاری
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
با آنکه در دریـای آب لب نکـردم تر (2)
خجلت ز اصغر میکشم تا صف محشر
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
فانوسهای اشک 1 - غلامرضا سازگار