مکن از داس هراس
یک بیـابـان دشمن باغ اگر دارد، یاس
منـم و یک عباس
آسمانم مـن و عبـاس علـی ماه من است
چه غم از روبهیان، شیر به همراه من است
مرحبا عباسم
سفـر ما شـد طی
تـو ولـی بـر ناقه یک سفر هست از پی
مـن ولـی بـر سـر نی
دست گلچین ننهد هیچ گلی در باغت
غم نهد روی غـم و داغ به روی داغت
مرحبا عباسم
وه از ایـن، اقبــالـم
همه جا بامن هست فاطمــه، دنبالم
تـا لـب گـودالم
منکه شمع و گل و پروانه و بلبل دارم
گلفروشـم مـن و هفتاد سبد گل دارم
مرحبا عباسم
فانوسهای اشک 1 - علی انسانی