گفتند، که دل از همـه بـرده است، اباالفضل
در عشق، گذشت از سر و از دست، اباالفضل
ای اسـوۀ جــانبــازی و ایثـــار و شهـامت
آوازه و نــامت همـه جـا هسـت، اباالفضل
عشق است اباالفضل
عاشق شـد و از هستـی خود، کـرد فراموش
هر کس که به چشمان تو پیوست، اباالفضل
لب تشنـه بــرون آمـدی از آب، کـه بـودی
از جـام بـلا سـرخوش و سرمست، اباالفضل
عشق است اباالفضل
تیری که به پـرواز درآمد سوی چشمت
شیـرازۀ مــژگان تـو را بست، اباالفضل
عشق است اباالفضل
ای دست تو، چون آیـهی قـرآن، متبرک
ایـن بوسـهگه چـار امام است، اباالفضل
ای ماه که پنهـان شدی از دیدهی زینب
زهـرا سـر بالیـن تـو بنشست، اباالفضل
عشق است اباالفضل
فانوسهای اشک 1 - محمدجواد غفورزاده (شفق)