بابای مظلـوم چه شد تـاب و توانت
شد کشته گویی ساقی لب تشنگانت
امّـن الیّجیب آه مظلـومـانۀ ما
بـابــا غـریب آمدی تنهای تنها
یــاری نـداری اکبـر و قاسم نداری
بــاور کنـم مـاه بنـی هاشم نداری
یک جرعه آب نذر جان اصغـرم بود
خـــون دلـم شاهد چشم ترم بود
غمهـا به دوشت آمده قدّت خمیده
دشمن چه کرده با عمو رنگت پریده
مظلومــیات روضۀ دست جدایش
ســــوزد دل عمّههـایم در عزایش
امشب پدر این خیمهها بیتکیهگاه است
تا علقمه پـر میکشم چشمم به راه است
دارد شفق داغ جـانســـوز ستــاره
مــاه حـــرم قطعه قطعه پاره پاره
مـرغ سحر همنالـه شـو امّالبنین را
مـادر ندیدی ساقی و خون جبین را
این روضه را بشنــو از سکینه
غـــم نامــۀ داغ فرزند مدینه
فانوسهای اشک 1 - جعفر رسول زاده (آشفته)