گفت: عباس قوی پنجه علمدار من است
مصطفایم من و او حیدر کرار من است
هم دلیر است و شجاع است و مشیر است و مشار
هم وزیر من و هم منشی دربار من است
او علمدارِ من است یار و سردار من است
من مدار حق و در دایرۀ فضلالله
او ابوالفضل من و نقطۀ پرگار من است
ساکنان ره عشقیم در این دشت بلا
او علم دار من و قافلهسالار من است
پرتو شمس و قمر ذرهای از نورِ دلش
نور رویش همه از پرتو رخسار من است
او علمدارِ من است یار و سردار من است
گرد هم اذن جهادش بکُشد خیل خسان
لیک در امر قضا محرم اسرار من است
از پی یاری اسلام و خداوند و رسول
من علی هستم و او میثم تمّار من است
گر همه روی زمین لشکر کفّار شود
در صَف معرکه او حیدر کرار من است
او علمدارِ من است یار و سردار من است
گر دو دستش به ره دوست بیفتد ز بدن
باز با پا و سر خویش سپهدار من است
شمع رخسار مرا بیند و پروانه صفت
پاسدار حرم عترت اطهار من است
ز خدا باب حوائج لقبش زین جهت است
باب حاجات محبّین فداکار من است
او علمدارِ من است یار و سردار من است
فانوسهای اشک 2