خون میچکد از دیدهام، بر غربتت، ای هست من
تـا راه را پیــدا کنــی، گشتـه علامت دسـت من
مجروح تیر دشنهام من ساقیِ لبتشنهام
ادرک اخا مولا حسین جان
دستی کـه بـابـا بـوسه زد، شـد رونمــای مادرت
ای کاش میخوردم حسین، سیلی به جای مادرت
دیدم کبود صورتش خواندم حدیث غربتش
از چادر زهرا حسین جان
مرا مبر سـوی حـرم، جان اخا تا زندهام
از کودکان تشنۀ آتش به جان شرمندهام
دلواپس سکینهام آتش زده بر سینهام
پژمردن گلها حسین جان
فانوسهای اشک 3 – محمود شریفی