نالۀ جانسوزی از علقمه میآید
گوییا زمــزمـۀ فـاطمه میآید
آتش زده بر جانها نالۀ خیرالنسا (2)
نغمــۀ «بُـنَـیَّ» بـــر لـب اوست
یا بانگ عباسم عباس زینب اوست
آتش زده بر جانها نالۀ خیرالنسا (2)
بر صورت نهـاده، دو دستـانِ بریده
بر گل رخسارش، خون پسَر چکیده
آتش زده بر جانها نالۀ خیرالنسا (2)
یک طرف در میدان، حسین کند جستجو
یک طرف شد بلند، بـانگ الغوث ای عمو
آتش زده بر جانها نالۀ خیرالنسا (2)
افتاده بر زمین، یک سو مشک خشکیده
از دو چشــم حسین، خون جگر چکیده
آتش زده بر جانها نالۀ خیرالنسا (2)
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری