ای کشته راه داور من (2) ای پشت و پناه لشگر من
ای نور دو دیـدۀ تــر من
عباس جوان برادر من (2)
برخیز که من غریب و زارم (2) بیمونس و یار و غمگسارم
غیـر از تـو بــرادری ندارم
عباس جوان برادر من (2)
برخیز و گذر به خیمهها کن (2) غمخواریِ آل مصطفی کن
بر وعدۀ خویشتن، وفا کن
عباس جوان برادر من (2)
دادی به سکینه وعدۀ آب (2) از سوز عطش فتاده بیتاب
او را ز وفـا تـو بــاز دریاب
عباس جوان برادر من (2)
برخیز که کرده ناتوانم (2) داغ علیاکبر، جوانم
آتـش زده داغ تو به جانم
عباس جوان برادر من (2)
گفتم که در این جهان فانی (2) شاید که تو بعد من بمانی
زینب به سوی وطن رسانی
عباس جوان برادر من (2)
فانوسهای اشک 3 – عباس حسنی جوهری