ای سکینه به حرم، سخن از آب مگو (2)
از شــرار عطــش و دل بـیتــاب مگو
داغ سقای حرم کرده خون بر جگرم
یا اخا ابوالفضل یا اخا ابوالفضل (2)
ثمر بـــاغ علـی، پسـر ام بنـیـن (2)
با لب تشنه شده، بدنش نقش زمین
بر لبش زمزمه داشت ذکر یا فاطمه داشت
یا اخا ابوالفضل یا اخا ابوالفضل (2)
ساقی تشنهلبان تشنهتر از همه بود (2)
خجـل از «العطـش» دختر فـاطمه بود
از عطش تاب نداشت قطرهای آب نداشت
یا اخا ابوالفضل یا اخا ابوالفضل (2)
ای فروزان قمرم بین چه آمد بسرم (2)
چشم خود را بگـشا که شکسته کمـرم
منم و سوز غمت دست و مشک و علمت
یا اخا ابوالفضل یا اخا ابوالفضل (2)
عاقبت چید عـدو، شاخۀ یاس مرا (2)
تشنه لب بر لب آب، کشت عباس مرا
من زمین گیر شدم از غمش پیر شدم
یا اخا ابوالفضل یا اخا ابوالفضل (2)
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار