شد گفتگوی طفلان عمو کجایی
چرا بـه سـوی خیـمه دگر نیایی
عمو اگر بازآیی عقده ز دل بگشایی
ای با وفا ابوالفضل (2)
جداییات از بابا عمو عجیب است
ببین عـزیز زهرا بیتو غریب است
اگر تو باشی، غم نیست جوع و عطش، ماتم نیست
ای با وفا ابوالفضل (2)
اگر بیایی آب از تو ما نخواهیم
که زندگانیّ بی تـو را نخواهیم
اگر حسین دریابی چه غم بوَد بیآبی
ای با وفا ابوالفضل (2)
رو کن به سوی خیمه ای بی قرینه
ببیـن طفـلان جمعند دور سکینه
اگر چه تشنهکامند فقط عمو میخواهند
ای با وفا ابوالفضل (2)
با تشنهکامی اصغر غمخوار باباست
گویا شنیده مولا غـریب و تنهاست
با بانگ «هل من ناصر» شد بر شهادت حاضر
ای با وفا ابوالفض (2)
فانوسهای اشک 3 – محمود موحدیان