عبــاس! بــرادر رشیــدم!
رفتی و من از غمت خمیدم
تو یک کمر خمیده دیدی مـن پیکــر پـارهپاره دیدم
مظلوم اباالفضل
دست تو ز پیکرت جدا شد
تقـدیم به محضـر خدا شد
افسوس! که بـا عمود آهن پیشانی و فرق تو دو تا شد
مظلوم اباالفضل
پیش نگهم دودیده بستی
رفتـی کمــر مـرا شکستی
سقـای سپـاه آل هاشم! لبتشنه چرا به خون نشستی؟
مظلوم اباالفضل
ای مـاه دو دیـده بستـۀ من!
خورشید به خون نشستۀ من!
فرق تو شد از عمود آهن مـــانند دل شکستـۀ من
مظلوم اباالفضل
بـرخیز که در حــرم سکینـه
میگریـد و میزنـد بـه سینه
با تو ز مدینه همسفر بود بیتـو نــرود سـوی مدینه
مظلوم اباالفضل
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار