الله اکبر شـد جدا دسـت علمدارم تنهاترین یارم
ماه بنیهاشم چراغ چشم خونبارم تنهاترین یارم
ای دست بیدست حسین در بین دشمنها
بـودی تـمام لشکـر مـن بــا تــن تنـهـــا
خون دل و اشک غمـت شـد وقـف دامنها
بـیتو چگونـه یــا اخــا رو در حــــرم آرم
تنهاترین یارم
نقش زمیـن مُقطـع الاعضا شدی عباس
با زخم تن در موج خون زیبا شدی عباس
مثـل زیـــارت نــامـه زهرا شدی عباس
بایـد ز زخـم پیکـــرت گلبــوسـه بردارم
تنهاترین یارم
قـرآن آیـه آیــه ام روی زمیـــن افتاد
در زـر دسـت و پــا گـل امالبنین افتاد
ماه من از ضـرب عمــود آهنیـن افتاد
چون در میان دشمنان جسم تو بگذارم
تنهاترین یارم
عبـاس مـن تنهــا تــو یـار و یاورم بودی
ســـردار لشکـر ســـاقـی آب آورم بـودی
تنهـا بــرادر نـه که جـان در پیکـرم بودی
بودی در این صحرای خونین یار و غمخوارم
تنهاترین یارم
ای بسته چشم از خون سر چشمی به من واکن
عـرض سـلامـی از لــب خـونیـن بـه زهرا کن
قـــــد خمیــــدۀ امـامـــت را تـمـاشـا کن
رفــتـی ز دسـتم ای صفــــابـخــش دل زارم
تنهاترین یارم
یک ماه خون گرفته 7 - غلامرضا سازگار