ای جگــر پـارۀ امــام حسن وی ز سـر تـا به پـا تمام حسن
تیـــرها بـر جگـر زده گرهت زخم هــا بر بـدن شـده زرهت
گـرگ ها بر تن تو چنگ زدند دلشان سنگ بـود و سنگ زدند
ای در آغوش من فتاده ز تاب یک عمو جان بگو دوباره بخواب
جگـر تشنــه ات کبــابم کرد داغ تـــو مثـــل شمع آبم کرد
تو که دریا به چشم من داری موج خون از چه در دهن داری
گل خـونین من گلاب شدی پای تا سر زخون خضاب شدی
زخم هایت چو لاله در گلشن بــدنت مثــل حلقـۀ جـوشن
ای مراکشته دست وپا زدنت جگـرم پــاره پــاره تـر ز تنت
من عمـوی غـریب تو هستم کـم بزن دست و پا روی دستم
سـورۀ نــور گشتـه پیکـر تو آیه آیـه است پـــای تا سر تو
نه فقط قلب چاک چاک منی مصحـف پــاره پــارۀ حسنـی
بعـد اکبـر تــو اکـرم بـودی بلکـه عبـــاس دیگـرم بـودی
خجلـم از لبــان عطشــانت جگـرم ســوخت از عمو جانت
شهد مرگ از کف اجل خوردی از دم تیــغ هـا عسل خـوردی
بس کـه دلـدادۀ خـدا بودی بس که از خویشتن جدا بودی
تلخـی مــرگ از دم خنجــر از عسل گشت بر تو شیرین تر
زخـم تـن آیـه های نور شده پــایمـــال ســم ستــور شده
لالـه بـدی و پــرپـرت کردند پـاره پــاره، چـو اکبـرت کردند
لالــۀ پــرپــرم، عـزیـز دلـم تـا صف محشر از حسن خجلم
نشـود تـــا ابــد فـراموشم قــاسمش داد جـان در آغوشم
تا که خیزد شفا ز خاک رهت
اشـک "میثـم" نثـار قتلگهت
یک ماه خون گرفته 2 - غلامرضا سازگار