سبط زهرای بتولم ای عمو بنما قبولم
عاشق دلدادۀ جام شهادت، در منایم
من یتیم مجتبایم
تا به راهت جان سپارم سر به پایت میگذارم
ای عمو رحمی به آه و ناله و شور و نوایم
من یتیم مجتبایم
عیش دامادت عزا شد خون به دستانش حنا شد
ای عمو کن جستجو، بنگر که غلطان در کجایم
من یتیم مجتبایم
نیزه بر قلبم نشسته سنگ کین، فرقم شکسته
لالهسان گردیده از خون سرم، سر تا به پایم
من یتیم مجتبایم
از جنان زهرای اطهر آمده با دیدۀ تر
گفتم ای مادر ببین من هم شهید کربلایم
من یتیم مجتبایم
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری