ای عمو بهرت جان فدا کردم بر علیاکبر اقتدا کردم
ای عموجانم، ای عموجانم
در عزا و غم شد بنیهاشم آمد از میدان، نالۀ قاسم
کای عمو بنگر، شمع سوزانم
ای عموجانم، ای عموجانم
آسمان خاک، پر ستاره شد ماه جسم من، پارهپاره شد
شد نهان در خون، روی تابانم
ای عموجانم، ای عموجانم
ای عمو بنگر، با دل ناشاد راکب از مرکب، بر زمین افتاد
من به بحر خون، دُرّ غلطانم
ای عموجانم، ای عموجانم
فانوسهای اشک 3 – محمود تاری