عموجان سینهام باغ غمها شده
بـیقـرارم دلـم تنـگ بابا شده
رخصتـم ده روم سـوی میـدان
یادگار حسنم برگ سبز چمنم ای عمو جان
عمری لطف تو و عمه شد شاملم
روی دامـان خـود، دادهای منزلم
لحظههایم شـده شــرح هجران
صید کنج قفسم رهایی شد هوسم ای عمو جان
در آغوش عموجان و جانان هم
هـر دو آیینـۀ چشم گریان هم
جلـوۀ عشـق حـق شـد نمایان
آسمان پا به رکاب بر رخ افکنده نقاب ای عمو جان
میزد و میشکست صولت دشمنش
سراپـا محـو حق سـر و جان و تنش
از رزمش محشـــری شــد نمـایـان
بر بازو، حرز خدا در سینه مهر و ولا ای عمو جان
عموجان پیـش غمـت تیـغ قاتل چه کند؟
وقت پرپر زدن است صید بسمل چه کند؟
عمـو جــان دل سپـــــردم بــه جانـان
گرد صحرا شدهام سیر از دنیا شدهام ای عمو جان
آمـد بر بالین، یاس سرخ و سپید
نالهاش در جنان، فاطمه میشنید
قــاسمم رفتــی از دستـم آسـان
سخت است ای گل که چنین میکشی پا به زمین ای عمو جان
فانوسهای اشک 3 – جعفر رسول زاده