چراغ انجمنـــم ستــــاره حسنــم
به غرقه خون بدنت چگونه بوسه زنم
پارهپاره دلبرم گشته مثل اکبرم
قاسمم وای قاسمم
سرشک سرخ عمو نثار زخم بدنت
که گشتـه مثــل زره سراسر بدنت
مصحف صدپاره تن سوره نور حسن
قاسمم وای قاسمم
صــدای العطشت شـرر زده بـه دلـم
هم از تو جان عمو هم از حسن خجلم
ای فروغ دیدهام ای به خون غلطیدهام
قاسمم وای قاسمم
ستـاده گریهکنـان کنار من پدرت
که نیزه کرده فرو به پهلو و کمرت
روح در پرواز من بیزره سرباز من
قاسمم وای قاسمم
چـه میشود که مرا عمـو صـدا بزنی
به پیش دیـده من تو دست و پا بزنی
سینهام بیتاب تو اشک چشمم آب تو
قاسمم وای قاسمم
تو دست و پا زدی و پریدی از بر من
ببـر ســلام مـــرا بـرای مـادر مـن
میزنی از لانه پر میروی پیش پدر
قاسمم وای قاسمم
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار