ای مرا آشفته کرده حال تو
دیده و جان و دلم دنبال تو

عزم وصل حق تعالی کرده‎ای
ترک جان یا ترک بابا کرده‎ای

روح من با این شتاب از تن مرو
ای تمام عمر من بی من مرو

کم ز هجر خویش قلبم چاک کن
باز گرد از دیده اشکم پاک کن

راه غم بر قلب تنگم بازشد
غربتم با رفتنت آغاز شد

ای دل صد پاره‎ام پیراهنت
اشک ثارالله وقف دامنت

می‎روی این قوم سنگت می‎زنند
گرگ‎های کوفه چنگت می‎زنند

صبرکن بابا تماشایت کنم
سِیر حسن و قدّ و بالایت کنم

بعدِعمری حاصل من داغ توست
جان بابا قاتل من داغ توست

عهدمن با دوست عهدی محکم است
هر چه بینم داغ در این ره کم است

عهدبستم تا که قربانت کنم
غرق خون تقدیم جانانت کنم

عهدبستم تا که در راه خدا
عضو عضوت را کنند از هم جدا

زخم تو مشکل گشایی می‎کند
مرگ از تو دلربایی می‎کند

من خلیل الله، تو اسماعیل من
داغ تو تسبیح من تهلیل من

جسم مجروحت گلستان من است
فرق خونین تو قرآن من است

خون گلاب و خاک صحرا مُشک توست
آبروی من دهان خشک توست

زخم ما را خنده برشمشیرهاست
چشم ما چشم انتظار تیرهاست

گرچه خشک از تشنگی لب‎های توست
رو که جدم مصطفی سقای توست

مابه راه دوست هستی باختیم
بعد از آن در قلب دشمن تاختیم


یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار