سلام مـا به حسین و به پـاره جگرش
که پاره شد جگرش از شهادت پسرش

 

علی هــر آینــه، آیینــه پیمبـــر بود
ولی عطش بربود آب و رنـگ از گهرش

 

خمید قامتش از داغ اکبرش زان پیش
کـه بشکند ز فــراق بـــرادرش کمرش

 

ز پــاره پــاره تـن اوفتـاده بـر خاکش
نشست گـرد غـریبی به صـورت پدرش

 

غـم فـراق پـدر تـازه شد بـرای حسین
چو دیـد بر رخ خـونین او و زخم سرش

 

گـریست بــر سـر نعش علـی بلند بلند
که رفته بود دل از دست و نور از بصرش

 

حسین را نفـس از غصّــه بـر نمی آمد
بــرای تسـلیـتـش زینــب ار نمی آمد

 

یک کربلا عطش - سید رضا مؤیّد