زبان حال حضرت رقیه سلام الله علیها
عمه نازم، سوز و گدازم ببین
بـا سـر بابا راز و نیـازم ببین
شمعم و پروانه ام مُحرم ویرانه ام صاحب این خانه ام
رقیه هم می رود
لاله سرخم ز دشنه پـرپر شده
خرابه مــا از او معـطـر شده
نشسته مهمان من به دست لرزان من به روی دامان من
رقیه هم می رود
کتـاب عمـرم، ز آتش دل بسوخت
جان رقیه، چو شمع محفل بسوخت
نفس نفس می زنم وداع جان می کنم شهید امشب منم
رقیه هم می رود
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد