ای نماز سحر، نورِ شمس و قمر پشت این ابر خون، رفتهای از نظر
شـاهد زندۀ بابا علیاکبر
گریه و خندۀ بابا علیاکبر
کوثر من ساغر من پاره پاره اکبر من
ایشهادت نصیب، گل امّن یجیب شدی آسوده آه، مانده بابا غریب
دل حســرت زده دارم علـیاکبر
چون تویی گمشده دارم علیاکبر
کوثر من ساغر من پاره پاره اکبر من
گـل نـاز پـدر، دلنـواز پــدر بعد تـو داغ تو، سوز و ساز پدر
تو شکفتی به گل خون علیاکبر
لیلی دل شده مجنـون علیاکبر
کوثر من ساغر من پاره پاره اکبر من
از دل این سپاه، آمدی خیمهگاه تشنه بودی و من، بر لبم نقش آه
لب خشک تو مکیدم علیاکبر
آب شــد شمع امیدم علیاکبر
کوثر من ساغر من پاره پاره اکبر من
پدرت پیر شد، از جهان سیر شد نفسم سوخته، غم گلوگیر شد
هیجده ساله چو زهرا علیاکبر
بی تو اف بر همه دنیا علیاکبر
کوثر من ساغر من پاره پاره اکبر من
فانوسهای اشک 1- جعفررسول زاده (آشفته)