میدان منور گشته از جمالش
شوم فدای شوکت و جلالش
مـاه تمامی و منـم هـلالش
شد رخش منجلی هم چو بابش علی
این گل گلزار رسول است نور دو چشمان بتول است
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
اول قتیل از شه کرب و بلا
بــود علــیِّ اکبــرِ مه لقا
شبیــه روی خـاتـم الانبیا
ز زین شد سرنگون میان خاک و خون
به خیمه شد شور قیامت ز نالههای آل عصمت
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
کجا فتاده قامت رسایت
بـه گـوش مـن نمیرسد
صدایت ببین چگونه گریم از برایت
علی اکبرم شبه پیغمبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
باب تو از عزای تو پیر شد کنار نعش تو زمینگیر شد
ز زندگانی جهان سیر شد
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
بـار دگـر ای پسـر اعجـاز کن
دو چشم خود بر پدرت باز کن
درد دل خود بـه من ابـراز کن
ای تو نور دلم حل نما مشکلم
به خیمه شد شور قیامت ز نالههای آل عصمت
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
میـدان منـور گشتـه از جمـالش
جـانهـا فـدای خلقت و خصالش
حسین بود شمس و علی هلالش
نوجوان اکبرم شبه پیغمبرم
اکبر من گشته کفنپوش مادر او فتاده مدهوش
ای مه انورم نوجوان اکبرم
قامتم از غمت خمیده جان پدر به لب رسیده
فانوسهای اشک 2 - حاج اکبر ناظم