ای روشنیِّ انجم سعادت
ای گوهر رخشندۀ ولایت
ای میـوۀ نورسته امامت
نور دو چشمان ترم علی جان
در خاک و خون افتاده پیکر تو
شقالقمر شـد مـاه من سـر تو
چون لالـه گلگـون روی انور تو
ای شبه جدّ اطهرم علی جان
ای شـاخـۀ طوبــای خانـدانم
ای بلبل خوشصوت گلستانم
از داغ خود آتش زدی به جانم
خیز و ببین چشم ترم علی جان
ای اوّلیـن جانبــاز راه جانان
وی گوهـر ارزنــدۀ درخشان
ای حامی احکامِ دین و قرآن
جان دادهای اندر برم علی جان
خیـز و ببین در خیمه شور و غوغاست
انـدر دعـا گیســو گشــوده لیـلاست
بـابت در این صحرا غـریب و تنهاست
داغت بجان زد آذرم علی جان
بـوسـم علی جان چهـرۀ نکویت
ریزم سرشک از دیدگان به رویت
خوشبو کنم این صحنه را ز بویت
با هر دو چشمان ترم علی جان
شـه در کنــار نـعش پـاره پـاره
بـــر چهــرۀ اکبـر کنــد نظـاره
ریزد سرشک از دیده چون ستاره
گوید علی اکبرم علی جان
نعش علی را میبرند جوانان
سـوی حرم با حالت پریشان
گوید به دنبالش شه شهیدان
رفتی به نـزد مادرم علی جان
اهل حرم هر یک بـه نالـه و آه
آینـد بــه استقبــال زادۀ شـاه
بر «کربلائی» بسته اشکِ غم راه
از نالۀ اهل حرم علی جان
فانوسهای اشک 2 - ناد علی کربلایی