نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها
امشب خرابـهام شد چراغانی
جان به کف دارم از بهر قربانی
جان شیـرینم در بـرم آمد سـایه بابـا بـر سرم آمد
آه و واویلا آه و واویلا
شامیان شامیان من پدر دارم
رأس خونین او را بـه بر دارم
آمدی بابا چشم ما روشن گشته ویرانه از رخت گلشن
آه و واویلا آه و واویلا
اشک چشمم کند مجلسآرائی
تــا کنـم از مهمـانم پــذیرائی
زلـف خونینم فـرش ویـرانه رأس او شمع و من چو پروانه
آه و واویلا آه و واویلا
ای پـدر دیـده بگشا تکلّم کن
بر روی دخترت یک تبسم کن
ای سر پاکت هست و بود من بـوسه زن بر روی کبود من
آه و واویلا آه و واویلا
ای فـدای رخ بهتر از ماهت
یا بمان یا مرا بر به همراهت
رأس پاکت را در بغل گیرم با تو میآیـم، بیتو میمیرم
آه و واویلا آه و واویلا
گـر چه بــابا ز هجر تو دلخونم
تـا قیـامت مـن از عمه ممنونم
پیش رویم خود را سپر میکرد هر دم از من دفع خطر میکرد
آه و واویلا آه و واویلا
من برای تو اشکم بوَد جاری
عمـه بـر من نمـاید عزاداری
در این خرابه میمیرم امشب میکند دفنم نیمهشب زینب
آه و واویلا آه و واویلا
صـورت نیـلیام را ببیـن بـابـا
گشته چون صورت مادرت زهرا
سیلی از دست قاتلت خوردم ای پدر ارث از مادرت بردم
آه و واویلا آه و واویلا
دو دریا اشک 2 - غلامرضا سازگار