علیِ اکبرم، مه اهل حرم، تو بیا در برم
تا که ببـوسم پدر، من سر و رویت
شبه پیغمبری، به پدر یاوری، تو گل مادری
پُر شده است خیمهها ز عطر و بویت
من، به سرت قرآن بگیرم، ای جوانم
گـر، تـو روی میرود صبـر و امـانم
ای گل لیلا، علیاکبر پسرِ من
اکبرت رو دریاب، با لبان بیتاب، هی میگه بابا آب
داره میمیره، ز تشنگی، گلِ من
گرما و آتش، از فرط عطش، کرده علی غش
رفته از دستم تموم حاصل من
وای، بیا دهانتتو روی لبم تو بگذار
تا، شاید از تریِ اون بشی تو بیدار
ای گل لیلا، علیاکبر پسرِ من
شدی اِرباً اربا، زیر تیغ اعدا، زیر سمّ اسبا
صد وای وقتی سرتُ شکسته دیدم
سرو آرزو، کرده با خون وضو، کو بال و پرت و کو؟
مُردم، وقتی به پیـکرت رسیدم
وای، تیـر دشمـن نمـوده تـو رو سیراب
تو، خون دل میخوری انگار به جای آب
ای گل لیلا، علیاکبر پسرِ من
ای جگر گوشهم، جام غم نوشم، من سیهپوشم
رفتی و راحـت شـدی از این زمونه
تازه جوانم، سرو روانـم، آرام جانم
تیـر گذاشته رو تنت صدها نشونه
وای، چطوری نشون بدم تو رو به لیلا
وای، منُ شـرمنده نکن تو رو به مولا
ای گل لیلا، علیاکبر پسرِ من
با چه رویی روم، با تنِ اکبرم، من به سوی حرم
یکی بیـاد علی رو از بابا بگیره
پاره پارهست تنش، غرق خون پیکرش، گم شده پیرهنش
وای نکنه بابا جونم امشب بمیره
آه، بیـا عمهمـونـو از علی جدا کن
تو، شکوۀ این ظالما رو به خدا کن
ای گل لیلا، علیاکبر پسرِ من
فانوسهای اشک 2 - سیده نرجس رضایی