ای نـوجوانم، سـرو روانم، آرام جـانم
با رفتن تو، رفته ز دستم، تاب و توانم
تو خفته در خون، من دیده گریان        بابا علی جان (2)
لب‌بسته از خون، تن پاره پاره، اعضا شکسته
زهـرا ستــاده، تــو اوفتــاده، بـابـا نشسته
تو خفته در خون، من دیده گریان        بابا علی جان (2)
خیز و دعا کن، چشمی نبیند، ای میوۀ دل
کشتۀ فــرزنـد، گـریۀ بــابـا، خنـدۀ قاتل
تو خفته در خون، من دیده گریان        بابا علی جان (2)
خیز و دعا کن، کس مثل من داغ، بر دل نبیند 
فـرزند خــود را، صیـد هـزاران، قـاتـل نبیند
تو خفته در خون، من دیده گریان        بابا علی جان (2)
از پـا فـتـادم، تـو را نهـادم، بـا رنـج و محنت
دیده به دیده، سینه به سینه، صورت به صورت
تو خفته در خون، من دیده گریان        بابا علی جان (2)

 

فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار