کوفیان! رخسار پیغمبـر ببینید
در زمیـن کربـلا حیـدر ببینید
روی زیبـای علـــیاکبر ببینید
ای علی جان (2)
سرزده در بـاغ عصمت یاس دیگر
رو به میدان کرده خیرالناس دیگر
یا بـه میـدان آمده عبـاس دیگر؟
ای علی جان (2)
اهل کوفه! این جوان جان حسین است
میــوۀ دل، نـور چشمـان حسین است
طلعتش نور است و فرقان حسین است
ای علی جان (2)
از حــرم دنبــــال آن مـــاه دلآرا
قلـب زینـب، جان لیـلا، چشم زهرا
شه گرفته بر محاسن دست خود را
ای علی جان (2)
شـه کنــد بـر قامت اکبـر نظاره
ریزد از چشمـان گریـانش ستاره
میشود جسم جـوانش پارهپاره
ای علی جان (2)
حیف از این قامت که پیش چشم بابا
در میـــان دشمنــان تنهـــای تنـهـا
میشـود از تیــر و خنـجـر اربـــاً اربا
ای علی جان (2)
ام لیـلا! مــادر اکبــر! کجـایی؟
تـا تمــاشـای رخ اکبــر نمـایی
دیـده بـر زخم سـر اکبـر گشایی
ای علی جان (2)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار