رفـت بـــا رفتنت از دسـت قـرارم پسرم
کـاش جـان بـر سر نعشت بسپارم پسرم
چـه کنـم چهـره گـذارم بـه روی سینـۀ تو
یــا ســرت را بــه روی سینه گذارم پسرم
قسمتـم بـــود کــه دور تـن صـد پــارۀ تو
قــاتلت خنــدد و مـن اشـک ببــارم پسرم
جگرم ســـوخت ز داغ تـــــو و بـــایـد تنها
بیـن دشمـن ز جگـــر نـــالـه بـــرآرم پسـرم
من نشستم سر نعش تو، تو خفتی روی خاک
کــاش میشـد بنشینی بــه کنــارم پسـرم
بــا چـــه حــالـی بدنت را بگــذارم بــروم
بــا چــه رویــی بـه حـرم روی بیـارم پسرم
آنقـدر ریختی از هـم که دگر ممکن نیست
زخــمهــای بـــدنـت را بشـمـارم پسرم
آنچنـان بیتـو شـده روز بـه چشمم تاریک
کـه تفـــاوت نکنـــد لیـل و نهـارم پسرم
آب هــم گـــر بخــــورم بـاز دلم میسوزد
چـه کنـم مـن به جگـر داغ تــو دارم پسرم
بسکه افروخته و سوخته و ساخته است
نظم «میثم» شده کـوهی ز شرارم پسرم
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار