ای بنی هـاشمیان
همه گیرید به کف میرود گل میدان
آینــه بــا قـرآن
این جگر پاره ی من هست و به نخلم ثمرست
حَجَـر الأسـود مـن خــال لـب ایـن پسرست
پسرم آهسته
ای همه حاصل من
رفتی امّــا غــم تو روشنـای دل من
می شود قاتل من
حاصل عمــر منـی و همه ی دلخـوشی ام
ای مسیحا نفسم از چه سبب می کُشی ام
پسرم آهسته
روی تو چون ماهست
همچنـان مــادر مـن چون رسول الله است
عمـر و کـوتـاه سـت
ماه رخسار تو گر یوسف کنعان بیند
تا اَبَـد سفره ی زیبائیِ خود برچیند
پسرم آهسته
برو ای ماه، برو
تا ببینم قـد تو گـر کشـم آه، برو
پیش من راه برو
بسته ی موی تو ای سلسله گیسو آیم
گـر روی بـر سـر تـو بـا سـر زانـو آیم
پسرم آهسته
فانوسهای اشک 1- علی انسانی