فضـای عـالـم دل هـا بـه حـال آمده است
در آسـمـان ولایـت هــلال آمــــده است
به پاس عصمت پنجاه و هفت سال حسین
ز کـردگــار بــرایــش مـدال آمــده است
عـلـی اکبــر اگــر بُـــد مثــــال پیغمبـر
حسین فــاطمه را هــم مثــال آمده است
گلی کـه عطـر دل انگیـز فـاطمه بـا اوست
علی جمــال و محمـد خصـال آمـده است
ز دیــدنش شکفـتـه گــل، در گـل عبـاس
ز بوسه اش دل زینـب بـه حـال آمده است
اگـر جمـال و جــلال خـدای مـی جـویـی
بـا که عیـن جمـــال و جـلال آمـده است
بـه رنـگ و بـوی بهشتی ز کشـور گـل ها
یگـانـه غنچـه بـــاغ کمــال آمــده است
الا کــه تشنــه فیضــی بـه وادی غـم ها
بـیــا کــه چشمـه آب زلال آمـــده است
اگـر چه می شـود از تیـر قطـع رگ هایش
از او میـان قلب و خدا اتصـال آمـده است
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد