من به میدان شهادت قرص ماه آوردهام
شیــرخـواره کودکی از خیمهگاه آوردهام
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
طفـل عطشانـم ز دریــا دلـربـائی میکند
دستهای بستهاش مشکل گشائی میکند
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
قلب اصغر گشته مثل آتشِ افروخته
بـر گلوی تشنـۀ او آب دریـا سوخته
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
اهل کوفه! کودک شش ماههام رفته ز تاب
از تلظّـیهـای او آیـــد صـــدای آب آب
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
بـارالهـا تیــر قـاتل اصغرم را شیر داد
پاسخ شش ماههام را حرمله با تیر داد
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
بعد هفتاد و دو لاله غنچهام پرپر شده
بر سر دوشم روان خونِ علیاصغر شده
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
اصغرم در موج خون غسل شهادت میکند
بـر سـر دوش پـدر حـق را عبـادت میکند
آخرین یارم علی مهر طومارم علی
دو دریا اشک 1- غلامرضا سازگار