مشت خونِ تازه بود، داغ بیاندازه بود
گر نمیبود این شهید، عشق بیآوازه بود
بـوی عطـر فاطمه پیچیده بود
گل بدست باغبان خندیده بود
اصغرم ای اصغرم
لالۀ حمرا کجاست؟ غنچۀ زیبا کجاست؟
قتلگاهی بهتر از سینۀ بابا کجاست؟
این حسین است و دل مظلوم او
خـون حلـق کــودک معصـوم او
اصغرم ای اصغرم
لاییلایی ذکر خواب، تشنهام نوشیده آب
بر سر گهوارهاش، نوحه میخواند رباب
گر لبش یک جرعه میشد میهمان
کـم نمیشـد از تـــو ای آب روان
اصغرم ای اصغرم
حرمله بیداد کرد، ظلم را آباد کرد
تا مدینه مادر از، کودک خود یاد کرد
مُهـر طومار شهادت بود و رفت
عـاشق از روز ولادت بود و رفت
اصغرم ای اصغرم
فانوسهای اشک 1- جعفر رسول زاده (آشفته)