حرمله رحمی گلـویش طـاقت پیکان ندارد
صبری آخر اصغرم از تشنگی جان میسپارد
تـرسم آخـر سـر جـدا گردد علی
علی محسن کرب و بلا گردد علی
لایی لایی اصغر من (2)
گرچه طفلی شیرهخوارم میشوم من یاور تو
جـان به لب گردیدهام از نالههای خواهر تو
آخرین سرباز بیسر میشوم
بر سر دست تو پرپر میشوم
لایی لایی اصغر من (2)
از گلـوی کـوچک او خــون او فـواره میزد
شاه خوبان اشک خود را بر گلوی پاره میزد
بوی لبخند علی پیچیده است
گوئیا سیمای زهرا دیده است
لایی لایی اصغر من (2)
فانوسهای اشک 1- سیدمحمّد جوادی