علی اصغر ای صفای دلم آشنای دلم خنده کن بابا
مرا کمتر پیش مادر غمدیدۀ خود شرمنده کن بابا
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
علی اصغر تشنه لب گل من خسته بلبل من شمع خاموشم
بنـوش آب از اشک چشم پـدر تـا بخوابی راحت در آغوشم
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
درون خیمه نشسته رباب از غم تو به تاب و تب است امروز
ببین اصغر غصـههای پـدر جمله بر دوش زینب است امروز
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
کسی غیر از غربت از منِ تنها نمیپرسد حال و احوالی
چگـونه در خیمـه رو کنـم و بنگــرم بـر گهـواره خالی
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
سکینه در خیمه منتظر است چشم او به در است تا تو برگردی
چگویـم در پــاسخش چـو زمتن پـرسد از چه علی را نیاوردی
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
نگاه محـزون آخــر تــو تــار و پـود مـرا شعلهور کرده
دلی دارم ز آن نگاه تو پرخون و سینهای از غصّه افسرده
ای علی اصغر غنچۀ پرپر (2)
فانوسهای اشک 1- جعفر رسول زاده (آشفته)