سوز تشنهکامی در حرم فتاده (2)
مشکهـای بیآب روی هـم فتاده
لحظه لحظه بیتابی خیمه خیمه بیآبی
تشنگی چه کرده؟ (2)
آفتاب تابان سینههای سوزان (2)
کـرده در جگــرها، آتشـی فروزان
کودکان عطش دارند خون ز دیده میبارند
تشنگی چه کرده؟ (2)
دشت عشق و ایثار، غیر غم ندارد (2)
چشـم تشنـهکامـان، اشک هم ندارد
گوییا شرر خیزد آتش از فضا ریزد
تشنگی چه کرده؟ (2)
تشنگی توان از کودکان گرفته (2)
کـودکان عمـو را در میـان گرفته
چشم خونفشان دارند جمله این بیان دارند:
تشنگی چه کرده؟ (2)
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار