کربلای دیـگری در حرم بر پا شده (2)
خیمهها قحطی آب، دیدهها دریا شده
العطش العطش ای عموجان العطش (2)
آب آب تشنگان، میزند آتش به دل (2)
در حـرم گشته ربـاب، از علیاصغر خجل
العطش العطش ای عموجان العطش (2)
ای عموجان از عطش، شعله در دل شد نفس (2)
یـا جــوابــم را بـــده، یـا بـه فـــریـادم بـرس
العطش العطش ای عموجان العطش (2)
در دل طفلان عطش، کار آتش کرده است (2)
یک سهساله دختری، در حرم غش کرده است
العطش العطش ای عموجان العطش (2)
آتشم در سینه و مشک بـیآبی به دست (2)
طاقتم طی شد عمو، تشنگی دیگر بس است
العطش العطش ای عموجان العطش (2)
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار