ای کودک جانبازم، شیرین زبانم اصغر
ای آخـرین سربـازم، آرام جـانم اصغر
ای غنچۀ نشکفته پرپر گشتی فدای عشق حیدر (2)
خون ریزد از لبانت، ای نور دیدگانم
لبخند دلنشینت، آتش زده به جانم
ای غنچۀ نشکفته پرپر گشتی فدای عشق حیدر (2)
شد پاره پاره از کین، بابا چـرا گلویت
از خون حنجر تو، گلگونه گشته رویت
ای غنچۀ نشکفته پرپر گشتی فدای عشق حیدر (2)
دفنت اگـر نمـایم، بـا سینۀ پرآذر
شاید جدا نگردد، بابا سرت ز پیکر
ای غنچۀ نشکفته پرپر گشتی فدای عشق حیدر (2)
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری