سلام بر مـن و بـر خـون پاک حنجر من کز آن خضـاب شده روی حی داور من
من آن مجاهد شش مـاهـۀ شهید استم که روی شـانۀ خون خداست سنگر من
بـه خـون حنجـر من یـافت آبـرو اسلام سپـاه کفـر، زمیـن خــورد در برابر من
بـه غیـر تیـر سـهشعبـه کسـی نمیداند چـه کــرد بــا دل بـابا نگـاه آخـر من
مــرا درون حـــرمخــانـۀ امـامحسین بــرای کـربوبـــلا پـرورید مـادر من
تبسمم بـه پـدر گفـت ای پـدر تبـریک! که شد شراب شهادت نصیب ساغر من
چنانکـه من بــه جمـال پدر خـدا دیدم حسین دید خدا را بـه مــاه منظر من
اگرچه آب خورد نخل دین ز خـون شهید بقای خون شهید است خون حنجر من
حسین، ذبح عظیم است من ذبیح حسین
بـه پاس خون خدا گشتهام مسیح حسین
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار