عبادت است به دریـای خون عبـادت مـن شهـادت است بـه دوش پــدر ولادت من
بـه سیــدالشهـدا، شخـص سیدالشهــدا بـه روز حشـر، کند فخـر بـر سیــادت من
اگـرچه کـودکـم امـــا همـه سـرافــرازان ســـرآورنــد فــــرود از پــی ارادت مـن
حسین، خـون مـرا سـوی آسمـان پـاشید کـه آسمــان شــده سجــادۀ عبـادت من
به حق، حیات دهد خون حنجـرم گــرچـه چهـارده ســده بگـذشتـه از شهـادت مـن
مــرا بـه وادی خـون ننگـرید کودک شـیر که چون حسین، کرم بود و هست عادت من
ز دوش خون خـدا پـر زدم به سـوی خـدا سـلام اهــل سعـادت به این سعـادت من
گلوی تشنه بـه تیـر سه شعبه خنـده زدن حکــایتیسـت ز جـانبـازی و رشـادت من
قسم به حنجـر خونین و روی گلگونم
بس است بهر شهادت دو قطرۀ خونم
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار