دویــد شمـر ســـوی قتلگــاه بعد چه شد؟
کشیـد فــاطمـه از سیـنـه آه بعـد چه شد؟

 

نهـاد زانـــوی خــود را بـه روی قلب حسین
شکـست مخــزن سِّــــر الــه بعـد چه شد؟

 

سر بــریـده روی دسـت‌هـــای قــاتــل بود
کـه کــرد فــاطمــه او را نگـاه بعد چه شد؟

 

گـرفت چهـرۀ خـورشید و روز شد شـب تار
به نیزه گشت عیان قرص ماه بعد چه شد؟

 

بدن به روی زمیـن بـود و اسب بی‌صاحب
روانه شـد به سوی خیمه‌گاه بعد چه شد؟

 

فـــرار فـاطمه‌ها پـــابـرهنـه بـر سـر خـار
فتــاده از پـی‌ِشان یـک سپاه بعد چه شد؟

 

کجـا روم بــه کـه گـویم کـه کودکی از ترس
بَـــرد بـه کـودک دیگـر پنـاه بعـد چه شد؟

 

دو دسـت شوم قوی پنجه‌ای بـه بـالا رفت
کـه شـد دوگونۀ طفلی سیاه بعد چه شد؟

 

ز گــوش دختــرکـی خصـم گـوشواره کشید
فتـاد روی زمیـن بــی‌گنـــاه بعـد چه شد؟

 

جـــواب دادن «میثــــم» بـــه انتـهــا نـرسد
هـزار بـــار بپــــرسیــــد آه بعــد چــه شد؟
 

یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار