رفتم از کنــار قتلگـاهت خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
میگریم و میکنم نگاهت خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
داغ تو چه خاکی به سرم کرد جامـه ی اسیـری بـه برم کرد
با قاتل تــو هـم سفــرم کرد مانـده در دلـم شـرار آهــت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
رفتنم بـود بـه کوفـه مشکل مـی روم ولــی نمی رود دل
تو بر سر نیزه، من به محمل اشک خـود کنـم نثـار راهت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
ای واعطشـــا ترانـــۀ تو مقتـل شــده آشیـــانـۀ تـو
جان داده به روی شانۀ تو شش ماهه صغیر بی گناهت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
کـو قاســم و عـون و جعفر تو عبــــاس و علـــیّ اکبــر تو
گـر نیست سپـاه و لشگــر تو من یک تنه می شوم سپاهت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
افسوس کـه حـرمتت دریدند ننگ دو جهان به جان خریدند
لب تشنــه سـر تـو را بریدند رگ هــای گلــو بـود گواهت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
ای در یم خون نشست سفینه ای دستـه گـل تـو زخـم سینه
نیلـی شـده صــورت سکینـه از کینـه ی خصـم رو سیـاهت
خدا پشت و پناهت، خدا پشت و پناهت
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار