مصحـف آیـه آیـه ام آیــۀ پــاره پـاره ام
زخـم تـن تو هم عـدد با غـم بی شماره ام
اشـک دو دیدۀ تـرم وقف گلوی خشک تو
خـون گلوی خشک تو می چکد از نظاره ام
مـاه کنـار علقمــه مهـــر میــــان قتلگـه
آه که پشت خیمه ها گم شده یک ستاره ام
می زنم از درون دل بوسه به زخـم حنجرت
می رسد از چهـار سو کعـب نـی دوبـاره ام
در یم خون نظاره کن از سر نـی اشـاره کن
تشنــۀ یک نظـاره و کشتـۀ یک اشـاره ام
یوسف من چه غـم اگر مانده برهنه پیکرت
پیـرهن تنـت شده قلـب هـزار پـــاره ام
گـریـۀ دخترت بــرد صبـر و قـــرار از کفم
خنـدۀ قـاتلت زند بر دل و جـان شرار ه ام
بی تـو چگونه سر کنم بـا سر تـو سفر کنم
مـن کـه اسیـر عشـق تو از دل گاهواره ام
نـاشده طـی زیــارتـم در سفـر اســارتـم
مانده هزار مشکل و رفته ز دست چاره ام
شعلۀ شعر "میثمت" سوخته قلب سنگ را
او که همـاره سـوزد از سـوز دل همـاره ام


یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار