الا که داده به خـون عـارض تو زیبایی گـرفتـه روح ز زخم تنـت شکــوفایی
منــزه است خداوند ورنـه می گفتـم که در عزای تو چشم خداست دریایی
بـه غیر تو که خمید آسمان ز بار غمت کـه بــرده بــار غــم امتی به تنهایی
ز صبر تو کمر صبر هم شکست حسین شکیب داد ز کف در غمـت، شکیبایی
روا بـود که بـه یمـن غــلامی در تــو کند غلام سیـاهت بـــه خلــق آقایی
مرا که اشک غم توست ثروت دو جهان چه احتیاج به این زرق و بـرق دنیایی
ز قطره قطرۀ خونت هماره تحسین باد بـه بـانویی که بــود زینبی و زهـرایی
حیات نــور ز فیـض نگـاه نافذ توست عطش چگونه ز چشمت گرفت بینایی
هنوز دل بــرد از خلـق صــوت قرآنت هنــوز از سـر نـی می کنـی دل آرایی
ز ابر خـون بـه سر نی، چو آفتاب بتاب که روی توست به چشم خدا تماشایی
قسم به زخم جبین تو می خورد "میثم"
که شست چهره به خـون سر تو زیبایی
یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار