اسیــر عـشـق تــوام بـر ولای تـو سوگنـد خـدای عشـق منـی بـر خـدای تو سوگند
شهیـد و شـاهـد پـاینده زمـــان هــایـی به هـر زبـان کـه ستـاید ثنـای تو سوگند
تـویی حسین و خـدا بـر تــو افتـخـار کند به اشک و آه تو در سجده های تو سوگند
بـه اوج معـرفتت فهـم هیـچ کـس نـرسد بــه وادی عــرفـات و دعـای تـو سوگند
مرا ز عشق تو یک لحظه هم جدایی نیست به جسم بی کفن و سـر جـدای تو سوگند
دمیــده از ســر خـاکت نهـال دیـن خـدا به خـون پـاک تـو و خـونبهای تو سوگند
به آن قـلـم کـه نـویسد فضیلت تـو قسم
به آن زبــان کـه ستــاید ثنای تو سوگند
چه هسـت معنـی والشمس و آیـه واللیل به روی و موی تو خورده خدای تو سوگند
تمـــام آبـــروی انبـیــا ز درگــه تـوست به خـاک پـای تــو و کــربلای تو سوگند
سـر از کمنـد ولای تــو بـر نمی تابم
به بوسه ای که گرفتم ز پای تو سوگند
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد